|
شعر نو های من
یک شنبه 17 شهريور 1392برچسب:, :: 8:25 :: نويسنده : کوروش کبیر
آنقدر مردانگي دارم كه وقتي رهايم ميكني ......... در گوشه اي آرام در خلوتم .... درگير مي شوم با خودم ... و دور ميشوم از هر وسوسه اي ... براي پركردن اين تنهايي ... ودلشوره ميگيرم از بي خبري .... آيا مي ايي ....؟؟ سكوت ميكنم حتي با خدا... قهرم با آينه .... و فراريم از هر صداي برهنه اي ، كه تسخيرم ميكند سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:, :: 14:9 :: نويسنده : کوروش کبیر
تسبيح مرا بردار ... ديگر ذكر تو عادتم شده .... تسبيح سرعت ياد تورا در من ميگيرد .... آنقدر كه به ياد توام .... تو مرا ديده اي ؟؟؟؟ بعيد ميدانم از بنده ات عقب بيفتي ... تورا هيچكس نشناخت ... خودت را به من نشان بده ... من از ايات تو چيزي نفهميدم ... شاگرد تنبلي هستم كه تا در آغوشم نگيري ، چيزي نمي فهمم .... باور كن سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:, :: 11:11 :: نويسنده : کوروش کبیر
هستم ولی تنهاااام .... درگیر با غم هام .... من سالهاس اینجام ... دارم تورو میپام چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, :: 8:18 :: نويسنده : کوروش کبیر
صحنه ی بازی شطرنج دلم .... پره از سرباز است .... شاه تنها شده است .... نه وزیری ، نه رخی ... نه سواری که بیاید شاید ... شاه را هم ببرد ... و نجاتش دهد از تنهایی ... روزگارم مات است .... بازیم زود به پایان امد ...!!!! سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 12:55 :: نويسنده : کوروش کبیر
آنقدر خسته ام از بخت بی مرام ... من را عوض کنید ، دراین وهله یک کلام ..... یا میدهی به من از بختهای خوب ... یا میروم به تباهی و والسلام دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, :: 10:24 :: نويسنده : کوروش کبیر
اشک هایم را بین پلک هایم پنهان میکنم .... اما چه سود که این پیمانه زود سر ر یز میشود ...... یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, :: 7:56 :: نويسنده : کوروش کبیر
ساده بود ... پاک مثه برگ درخت .... بود شاداب مثه پنجره ای که به خورشید تبسم دارد... قدر یک کوه ندانستم من ... که به هر حادثه ای پشتم بود ... دل به یک تپه ی خاکی بستم ... که به همراه نسیمی خاکش ... توی چشمانم رفت ... وای از این همه کم فهمی ها وای از این همه کج فهمی ها ... من بدم ... عاقبتم تاریک است ... دستهایم بالاست .. تا خدا نزدیک است حاجتم معلوم است .... گفتنش جایز نیست ... عمر من را بستان ... و به او افزون کن ... یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, :: 11:50 :: نويسنده : کوروش کبیر
طلسم خستگی هایم را بشکن .... پسرم !!! با یک لبخند ... پدرت اسیری ست در مهلکه ی دنیا ... که هر چه تو بزرگتر شدی ... من به زمین نزدیکتر شدم .... دلخوشیه من ... مرا هرگز فراموش نکن .. یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, :: 10:35 :: نويسنده : کوروش کبیر
هرکه را خواستم کمتر دیدم ..... وهر که را نخواستم به آغوشم پرید !!!!! تقدیر من زندگی با ناخواسته هاست .... دیگر تو را هم نمی خواهم !!!! |
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شعر نو های من و آدرس sherenohaieman.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان
|
|||
 |
تبادل لینک هوشمند 